پایتخت مالزی:کولالامپور
گیاه دارویی جوشیده در آب:جوشانده
ناله و زاری:شیون
خوراک کفش:واکس
گرداتگرد دهان:نس
بالا آمدن آب دریا:مد
هیاهو و سروصدا:هلهله
اشعه مجهول:ایکس
نشستن:جلوس
اشاره به دور:آن
سرای مهر و کین:دل
از پیچیدگی در آوردن:ساده کردن
عدد خیطی:سه
آواز دهنده:هاتف
سرسرا:هال
راه:جاده
ستمگر:جبار
داغ و صفتی برای چای:لبسوز
به طور قطع:البته
نوعی هواپیمای جنگی:بمب افکن
کمیابی:ندرت
پور:پسر
وسنی:هوو
قبول نشده:رد
تیره و تار:کدر
پیش شماره:کد
پزشکی که کشغول گذراندن دوره تخصصی است:رزیدنت
اثر عبدالحسین زرین کوب:با کاروان حله
فصل گرم:تابستان
نام قدیم میانمار:برمه
آخرین:پسین
مینه:تم
نشانه مفعولی:را
کشتیبان:ناخدا
بخشنده:کریم
پناهگاه:مامن
راه کوتاه:ره
عدد ورزشی:دو
سازمان مسئول یک رشته ورزشی:فدراسیون
تله:فخ
کاغذ ضخیم:مقوا
یاری:مدد
سستی و ضعف:فترت
نیازمندان:فقرا
کمربند فرضی زمین:استوا
مدح کردن:ستودن
تضاد:کنتراست
سرپیچی کردن:تمرد
از صور فلکی:حوت
پوشش نایلونی:جلد
دریای عرب:یم
اسب سرخ:بور
صدای درشت و خشن:بم
آنکه آثار هنری می آفریند:هنرمند
اثر ابوتراب خسروی:دیوان سومنات
آفرین:ایوالله
بهره و حاجت:وایه
شهر کردستان:بانه
شکم و بطن:لت
نیمه دیوانه:خل
پریشان گویی :هذیان
باربر شهری:وانت
مال و ثروت:مایه
عدد منفی:نه
برگ برنده:آس
متعهد شدن:ملتزم شدن
شراب:می
اراده خداوند:مشیت
درس خوانده:ملا
از مواد مخدر:کراک
به قتل رساندن:کشتن
باردار:آبستن
ریختن پول به حساب:واریز
نوعی نشستن:چمباتمه
کشور آسیاب های بادی:هلند
بخشی از اوستا:نلک
بی سروپا:لات
وا رفته:شل
بادمجانش آفت ندارد:بم
پیکر:بدن
دارای هیکل درشت:تنومند
داروی ضد باکتری:آموکسی سیلین
اندوهناک:غم انگیز
فیلمی با بازی افسانه بایگان:آلما
سمیع:شنوا
ناپدید:گم
پیمودن:طی
پیاله بلور:زجاجه
اندازه سیستم صدای صوتی:ولوم
به احتمال قوی:حکما
پسوند شباهت:سا
ماه سرد:دی
پذیرفتن:تن در دادن
لنگه بار:تا
سنگین:گران
دفینه:گنج
فقیر و تهیدست:ندار
تارمی:نرده
کال نیست:رسیده
فرمانده لشکر:سردار
تر کردن:خیساندن
پول ترکیه:لیر
حشره پارچه خور:بید
شهر همدان:نهاوند
گردش کودکانه:ددر
عدد ورزشی:دو
وی:او
چوب یا فلز استوانه ای شکل:نورد
بدون دقت شستن چیزی:گربه شور کردن
کشور آسیایی:برونئی
تعجب خانمانه:وا
برچیده شده:منحل
نوعی کبوتر:یاکریم
مکار:حیله گر
دلچسب خودمانی:باحال
عدد منفی:نه
اثر آلودگی چیزی:لکه
چیز:شی
شرکت تولید و انتقال برق ایران:توانیر
جوی خون:رگ
نی میان تهی:نال
خاک نرم:رغام
زیبا و خوش اندام:شکیل
مجرای خون:رگ
مرا دریاب:ادرکنی
نوعی ساز که با لب نواخته می شود: نیلبک
همه را شامل می شود:کل
پوشاک ستور:جل
کنار:جنب
انگشت کوچک دست یا پا:کلیک