آتش برافروخته:نایره
آرام و بدون دغدغه:ریلکس
ابر نزدیک زمین:مه
اثر محمد محمدعلی:جمشید وجمک
ارابه:گاری
از پیامبران:عیسی
از حبوبات:ماش
از درندگان:یوز
از ماهها:بهمن
از مراکز استانها:ایلام
از نیروهای ارتش:هوایی
اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی:کل
اندیشهها:تدابیر
باقی جان:نا
بخشی از مغز:مخ
بدگویی کردن:هجا
بریدن شاخههای اضافی درختان:هرس
بزرگ و عظیم:ژنده
بوسه:ماچ
بیماری پوستی:گر
بیهوده:مهمل
پارچه معیوب:زده
پدر ترکی:اتا
پدر سام در شاهنامه:نریمان
پرداخت عکس:رتوش
پشیمانی:ندم
تازی:عرب
تخم ماهی:اشپیل
تله:دام
جامه:کسا
چسبنده:دج
حرف فاصله رسان:تا
حرف نوروزی:سین
حلق:گلو
حیران:هاج
خانه کوچک:کلبه
خداحافظی:وداع
خسوف:ماه گرفتگی
خواهشها:امیال
خون گرفتن از رگ:رگ زدن
دارای هنر:هنرمند
در حال لرزش:لرزان
در هم آمیختن:هم زدن
دریوزهگر:گدا
دکان کوچک:دکه
دین:شرع
راندن مزاحم:دک
سریعالسیر:اکسپرس
سوسن زرد:وج
شامل شدن:عم
شراب:خمر
شهر آلمان:بن
شکل و صورت:شمایل
عدد دو رقمی:هجده
غذای آبکی:آش
غذایی از گوشت:راگو
غیر قابل کشت:لم یزرع
فراهم کردن:تدارک
فوتبالیست ایتالیایی:متیودارمیان
فیلم مارتین اسکورسیزی:هوگو
فیلمی از تونی ریچاردسون:یک نوک زبان عسل
فیلمی از سعید سهیلی:گشت ارشاد
فیلمی با بازی فاطمهمعتمدآریا:گیلانه
قاتل:آدمکش
گاز چراغی:نیون
گل ته جوی:لای
لون:رنگ
لین:نرم
ماهی کنسروی:تن
مراسم یادبود:یادمان
مسخره:لوده
مفصل میان ساعد و بازو:آرنج
منسوب به شکار:شکاری
مهلت دادن:امان دادن
مورد آزار جنیان:جن زده
نامعلوم:مبهم
نشانه قرآنی:آیت
نی توخالی:نال
نیلوفر:فل
هجرت کننده:مهاجر
همراه فراوان:فت
هیزم:هیمه
وارفته:شل
کشورها:ممالک