آبادانی:عمران
آفت گندم:سن
آن که سو ظن دارد:بدگمان
اثر شولوخوف:دنارام
اثر م. مؤدبپور:یلدا
از امراض عفونی:سیاه زخم
از دنیا رفتن:مردن
از مذاهب بودایی:ذن
اسب آذری:آت
اشتباه:غلط
افسانهها:اساطیر
الیم:دردناک
انبار کشتی:خن
انکار کردن:حاشا کردن
با هم مشورت کردن:مشاوره
بازداشتن:نهی
بددل:غر
بدکار:شریر
بغل:بر
به آن تکیه میدهند:پشتی
پایتخت ارمنستان:ایروان
پیشوا:زمامدار
جانشین:قایم مقام
جوان:فتی
چه کسی:کی
حرص:آز
حقیقی:راستین
خودروی سبک:سواری
دادرس:یاور
دارو:دوا
درختی تنومند:گز
درس خوانده:ملا
دست ساییدن:لمس
دلداده:عاشق
راه و روش:طریق
رتبه کارمندی:اشل
رسیدن:نایل شدن
رفتار کردن:تا کردن
روی:زینک
روی شکم حرکت کردن:خزیدن
زشت:رکیک
زیادهروی کردن:مبالغه
سال ترکی:ییل
سرازیر کردن مایع:ریختن
سلاح کاشتنی:مین
شهر کرمان:بم
شهری در ایالات متحده:آتلانتا
ظرف دم کردن چای:قوری
عبادت و پرستش:نماز
فروتنی کردن:کرشیدن
فرود آمدن باران:باریدن
فلز گرانبها:زر
فوتبالیست هلندی:رونولار
قمر:ماه
قیمت بازاری:فی
گردش دسته جمعی:پیکنیک
گناه:سییه
لبه تیغ:یلمان
مروارید:در
مسئول نشریه:سردبیر
مظهر زیبایی طبیعت:گل
منسوب به پسر:پسرانه
موضوع انشا:تم
موی نرم و افشان:لخت
میان:لا
نوعی ساز بادی:نی انبان
نوعی سنگ ساختمانی:موزاییک
نوعی نقش و نگار مذهبی:اسلیمی
واحدی برای درجه حرارت:فارنهایت
وجود داشتن:بودن
وسیله پرتاب سنگ:تیرکمان
وسیله پرواز بیموتور:گلایدر
کشور:اقلیم
آب برنج جوشیده:آب چلو
آب ترکی:سو
آتشدان:کوره
آلت و وسیله:ابزار
اثر استاندال:ارماسن
اثر ژولین گرین:لویاتان
از پیامبران:عیسی
اولاد خدمتکار:خانه زاد
ایلات:طوایف
بختآزمایی:لاتاری
برخی اوقات:گاه
بقیه:سایر
به دنیا آوردن:زا
بومشناسی:اکولوژی
بیاساس و مهمل:بی ربط
بیماری ریوی:سل
پایتخت آلمان:برلین
پردهدری:هتاکی
پستاندار خوش پوست:سمور
پنجه:چنگ
پیمودن:طی
تصدیق روسی:دا
تیم فوتبال فرانسوی:لوریان
ثروت:توانگری
جامه بافته شده ضخیم:ژاکت
جوینده و خواهان:طالب
چهارنعل رفتن اسب:یورتمه
حرف تردید:یا
حرف همراهی:با
حس شامه:بویایی
حکم حاکم شرع:فتوا
حیوان باوفا:سگ
خبر خوش:بشارت
درخت پر شاخ و برگ:نارون
درخت جوان:نهال
رسالت:پیامبری
روز به روز زیاد میشود:روزافزون
رونده با ناز:خرامان
سخنان بیمارگونه:یان
سزاوار:شایگان
شخص:کس
شهر اسپانیا:مالاگا
شهر بیقانون:هرت
شهر خراسان جنوبی:سرایان
شهر گیلان:لنگرود
صید:نخجیر
طالع و بخت:فال
طرز نوشتن کلمه:رسم الخط
فرومایه:لییم
فوتبالیست فرانسوی:ریبری
قصه:داستان
قضاوت کردن:داوری
گردهمایی:سمینار
گیاه روغنی و الیافی:کتان
لقب رستم:تهمتن
لیکن:اما
مزده دهان جمع کن:گس
من و تو:ما
منفرد:یگانه
میدهند و روسوا میکنند:لو
میکروسکوپ:ریزبین
نشانه قرآنی:آیت
نمکین:شور
نهر:جوب
نوزاد کودکانه:نینی
نوعی حمله هوایی:بمباران
نوعی خوراک گوشتی:طاس کباب
واحد پول آمریکا:دلار
وارفته:شل
کسادی بازار:رکود
کنایه از مزاحم:خرمگس معرکه
کوهان شتر:سنام
آرواره:فک
آزمون:امتحان
آینده:آتی
احتمال دارد:یحتمل
از سورهها:تکویر
از غذاهای اصیل ایرانی:آبگوشت
از مراکز استانها:اهواز
اسب اصیل و خوب:یکران
اضطراب:تشویش
انباز:شریک
اندوه و غم:هم
بالشتک ماوس:پد
بانگ خر:عرعر
بصیر:بینا
بند دست و پا:مچ
به این زودی:حالاحالا
به پایان رسید:تمت
بیزبان:لال
پایان مهلت معین:ضرب الاجل
پایتخت توگو:لومه
پایتخت سوئیس:برن
پایتخت گینه استوایی:مالابو
پایتخت کنگو:کین شازا
پردهدری:هتاکی
پنهان:نهان
تاخت زدن:جولان
جگر:کبد
جنس نوعی پارچه:کتان
جوجه تیغی:راورا
چهلم:اربعین
خراشیدن و تراشیدن:حک
خطکش مهندسی:تی
خواب کودکانه:لالا
خواهر:آبجی
در داخل چیزی قرار دارد:تویی
در معرض اتهام:متهم
زندگی:عیش
ستمکار:جابر
سند:مدرک
سنگ سخت:خارا
سوبسید:یارانه
شمارهاستاندارد بینالمللیکتاب:شابک
شهر خراسان رضوی:چناران
شهر سیستان و بلوچستان:خاش
عنصر جامد و سیاه:کربن
فربهی:سمن
فوتبال داخل سالن:فوتسال
فوتبالیست ایتالیایی:کاندروا
قطار زیر زمینی:مترو
قفسه شیشهای:ویترین
قوای مدرکه:حواس
لبخند:تبسم
مأمور شهربانی:آجان
مبتنی بر علم:آکادمیک
مرسوم:متعارف
منزه:پاکیزه
مهره بازی:طاس
موجود خیالی ترسناک:هیولا
مکان:جا
ناپخته:خام
ناهید:ونوس
نسبت داده شده:منتسب
نقاش برجسته معاصر:کمال الملک
نگهبان آتش مقدس:اتربان
واحد طول:متر
واسطه:دلال
ورزش زور و تعادل:ژیمناستیک
وزیدن باد:هب
کشتیهای جنگی:ناوگان
کشور اروپایی:آلمان
کینه:وژ
یار قدیمی جارو:خاک انداز
آب ترکی:سو
آزرده شدن:رنجیدن
آغوش:بر
اثر جلال آل احمد:اورازان
از ایالات آمریکا:میزوری
از چاشنیها:سس
از درختان:شمشاد
از رودهای مرزی:تجن
از سورهها:تکویر
از ورزشهای گروهی:هندبال
اشاره شده:مزبور
اشخاص، مردم:نفوس
اندازه:میزان
انیس:همنشین
برادر:داداش
برتری داشتن:امتیاز
بردبار:شکیبا
برزن:کوی
برش پشم گوسفند:کاردو
به حالت دو رفتن:دویدن
به لرزه در آوردن:لرزاندن
بهطعنهبلندکردن انگشت شست:بیلاخ
بیزاری:تنفر
پرمنفعت:نان وآب دار
پهلوان:یل
پیروز:ظافر
تهیدست:بینوا
تیم فوتبالی ایتالیایی:تورینو
جو:اتمسفر
جیحون:آمو دریا
چهره:رو
چیزی را به خورد کسی دادن:خوراندن
حرفهای بی سر و ته:آسمان وریسمان
خوب:سخ
دارای ظاهری ناخوشایند:بد ریخت
درخت پر شاخ و برگ:نارون
دریای عرب:یم
دو یار همقد:اا
دوباره:ازسر
دودل:مردد
راه کوتاه:میانبر
رودی در سیبری:لنا
زدن قلب:تپیدن
زمین کشت برنج:شالیزار
زینت ناخن:لاک
سردتر:ابرد
شاعر سده شش:انوری
شایستگی و لیاقت:اهلیت
شهر خراسان رضوی:سبزوار
شهر فرانسه:بوردو
شیر:لبن
ضمیر همیشه غایت:او
فلز پر مصرف:آهن
فلز چهره:روی
فیلمی از حسن فتحی:پستچی سه بار در نمیزند
فیلمی با بازی اکبر عبدی:ای ایران
گرد:کروی
مال و ثروت:منال
مبتلا:دچار
مجرای آب بام خانه:ناودان
محل ورود:در
مذکر:نر
مرغ میرود:جا
مرفق:ارنج
ناشی:نا وارد
نگهبان آب:میرآب
نوعی نان شیرینی:کماج
کارآزموده:کاردان
کارور:اپراتور
کنار:جنب
آرامیدن:خوابیدن
آرزو:امید
آقای اسپانیایی:دن
اثر محمد حجازی:میهن ما
از سورهها:دخان
از مراکز استانها:خرم آباد
از مقاطع تحصیلی:دبیرستان
الهه خورشید مصر باستان:را
اما:لیک
بختآزمایی:لاتاری
بدی:شر
برکنار کردن:عزل
به حضور بزرگی رسیدن:شرف یاب
بیبند و بار:ول
پرچم:لوا
پهلوان:یل
پیشوا:رهبر
تصدیق روسی:دا
تیم فوتبال فرانسوی:سنتاتین
جنس نوعی پارچه:کتان
حد و حساب:شمار
حرص:آز
حرف نداری:بی
حلق:گلو
خانه ییلاقی:ویلا
خاک کوزهگری:رس
دارو تولید میکند:داروساز
دانه خوشبو:هل
دراز:بالا بلند
درخت انگور:مو
دست عرب:ید
دور زدن:گشتن
دوست داشتنی:تو دل برو
رأس:سر
رطوبت:نم
رفت و آمد:آمد وشد
رنج و محنت:لگ
روایت کننده:راوی
رود آرام:دن
سازمانی برای اداره یک رشته ورزشی:فدراسیون
سر هر چیزی:نوک
سوی، طرف:زی
شفاعت کننده:شفیع
شهر اردبیل:نمین
شهر اصفهان:نجف آباد
شهر روشنایی:نور
شکیبا:صبور
شیر:لبن
ضمیر همیشه غایب:او
ظرف بزرگ لباسشویی:لگن
عدد قرن:صد
عمل به دنیا آوردن:زایش
فراخی و گشایش:وسع
فرانسه قدیم:گل
فوتبالیست برزیلی:هالک
فیلم آلفونسو کوارون:فرزندان انسان
فیلمی با بازی افسانه بایگان:پنجه درخاک
فیلمی با بازی بهروز وثوقی:قهرمانان
قصدها:نیات
قعر:ته
لازم و ضروری:واجب
لحظه به لحظه:دم بدم
مبلغ مسیحیت:میسیونر
محل گرد آمدن:مجمع
مورد توجه قرار دادن:عنایت کردن
مکان:جا
نجیب و شریف:نبیل
نوعی حلوا:لو
نوعی شیشه آزمایشگاهی:آرلن
هدیه به مناسبت عید:عیدی
واحد انرژی:ژول
واحد پول ژاپن:ین
ورم کردن:آماسیدن
ورید:سیاه رگ
کتف و شانه:خا
کثیر و فراوان:جم
کشور آمریکای جنوبی:ونزویلا