گویند به دایی اش می رود:حلال زاده
لاغر و نازک:قلمی
حس بویایی:مشام
سیب زمینی سرخ شده:چیپس
صحبت دوستانه:چت
پدر:ابوی
سر نیزه:سنان
ورید:سیاه رگ
طباخ:آشپز
تیم فوتبال ایتالیایی:هلاس ورونا
خوی گرفتن:تانس
گوشه ها:زوایا
مالدار:بای
عارف و خداشناس:ربانی
سرما:زم
نت میانی:لا
از رنگ های اصلی:آبی
شوم:بدیمن
خرخر:خرناس
الاغ:خر
بی نام و نشان:گمنام
امر از آمدن:بیا
ناراضی از وضع خود:ناشکر
اثر جمال میرصادقی:دندان گرگ
حرف ندا:آهای
خجستگی:یمن
جلوس:نشستن
راهب بودایی:شمن
دیده شده:مشهود
اسم:نام
دستاوردها:نتایج
شراب فروشی:میخانه
ناسپاسی:نمک نشناسی
بدی:شر
کوچک:که
ظلم:ستم
شهر آلمان:کلن
اندام پرواز:بال
هنوز کتان نشده:کتا
ردیف:صف
حرف همراهی:با
اندک:کم
فیلمی از حاتمی کیا:وصل نیکان
آرامگاه:مدفن
همگی:جمله