آب دیده:اشک
آببند:سد
آبگیر:ژی
آگاهی قدیم:تامینات
آنچه نثار میشود:فدا
اثر شارلوت برونته:جین ایر
از اجزای دستگاه گوارش:مری
از استانها:ایلام
از حروف یونانی:بتا
از مراکز استانها:ساری
استواری:صلابت
اشاره به دور:آن
اندوهناک:حزین
اهل روسیه:روس
این همه:چندین
باران منجمد:تگرگ
بالایی:فوقانی
بچهدان:رحم
بختآزمایی:لاتاری
بخش سازمان یافته اداری:دپارتمان
بلند شده:خاسته
به تنهایی:یک تنه
بیدوام:سست
بیننده و ناظر:تماشاگر
پاره آتش:شرر
پاروی قایقرانان:فه
پایه و ستون:رکن
پرسش از مکان:کو
پستترین مراتب:اسفل السافلین
پشیمانی:ندم
جست زدن:جهیدن
چیز:شی
حرف درد:آخ
حرف دهنکجی:یی
خشک:یابس
خمیدگی:انحنا
خو گرفتن:انس
خوبی:نیکی
خود این:همین
خوک نر:گراز
درخت تسبیح:یسر
درست کرداری:بسامانی
دسته پیستون:شاتون
دلیری:رشادت
دلیلهای آشکار:بینات
دیندار:متدین
رفت و آمد:آمد و شد
رگ:ورید
زراعت کردن:کاشت
زمان بی آغاز:الست
زن یا مرد بودن:جنسیت
زنگ بزرگ:درا
زنی که شعر میگوید:شاعره
سپاه:عسکر
ستایش:نعت
ستم:بیداد
سرخ کمرنگ:ال
شبکهدالانهای پیچ در پیچ:ماز
شبیه و مانند:مانا
شهر اردبیل:نیر
شکاف و رخنه:جر
صومعه:دیر
ظروف رویین میسازد:رویگر
عرب میگوید بگو:قل
گوارا:هنی
مباشرت:کارپردازی
مجازات شرعی:حد
محزون و مغموم:متاسف
مخالف:ضد
موجودی افسانهای:اژدها
میوه باب گلو:هلو
میوه ساوه:انار
نانپز:نانوا
نت چهارم:فا
نشانه مفعولی:را
نظر:رای
نمونه چاپی:پرینت
نوعی پوشش بام:ایرانیت
نوعی نان:سنگک
نیزار:نیستان
واحد اختلاف پتانسیلالکتریکی:ولت
واسطه:میاندار
وسیله بازی منفجره:ترقه